پــله پــله تا ـخــدا



امروز اتفاقی افتاد که بیش از پیش به وجود نعمتی که داشتم پی بردم. حالا بیش از پیش به پدرم ،پشت و پناه زندگیم ایمان دارم و مطمئنم حرفی بدون صلاح فرزندشان نمی زنند. ما آینه را می بینیم و پدرها خشت خام. 

*تولدت مبارک مرد زندگی من*


همیشه همه جا حرف از کودک درون زده می شود.کودکی که باید همیشه بیدار باشداما مدتی است کودک درون من هم آغوش زن درونم شده است! حالا بار مسئولیت های زیادی بر دوش خود احساس می کند

زن درونم که بیدار شده، دیگر خودخواه نیست، دیگران را به خود مقدم می داند، تا غذا نپزد و ظرفها را نشودید وخانه را رفت و روب نکند،به کار های شخصی نمی پردازد.زن درونم عجیب موحودی است! درست است برای بیدار شدنش تاوان سنگینی دادم و دلی سنگ شده که شاید اثرش تا پایان عمر همراهم باشد اما حالا لبخند رضایت مادر و نگاه احترام آمیز پدر و اطرافیان را به دست آورده ام

تجربه های تلخ در لحظه دل شکنند ولی مدتی که بگذرد، یک لبحند تلخ از آن ها باقی می ماند و کوله باری تجربه که می تواند راهگشای آینده باشد.


پ.ن:احتمالا این آخرین پست سیب سرخی باشد.التماس دعا دارم و البته حلالیتبرای دل این سیب ما هم دعا کنید عاقبت بخیر شود

شاید باشم اما در گوشه ای دیگر :)



امروز به استاد دروغ گفتم، صدایم را صاف کردم تا از کیلومترها فاصله نگرانی و دغدغه ای نباشم برهمه ی برنامه ها یشاندیشب که عکس ایشان را بر تخت بیمارستان دیدم خیلی غصه خوردم و غمهایم بیشتر شد. تا همانقدر هم که ایشان را نگران کرده بودم ، ناراحت بودم از دست خودم

امروز بعد از پایان صحبتمان بغضم را شکستم


خدایا از من که ناراحت نشدی؟

مرا ببخش و به ایشان سلامتی و بهبود و موفقیت روزافزون عطا کن

+التماس دعا

++ افزاد حقیقی اگر میخوانید لطفا سوال نپرسید.فقط دعایم کنید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Jon Jamie Page No.12 کانون مداحان شهرستان سلسله تفریحی-جک-اس ام اس blog دانلود کتاب سوالات برق خودرو درجه 2